ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

من باز برگشتم، آره دوباره، اینجا کنار هم. هر جا که برم باز جز اینجا هیچ جا رو ندارم. مای دیر وبلاگ، لت می تل یو هو ماچ ای لاو یو، به یه زبان دیگه گفتم چون تو راز منی.توام رفتی، توام همینطور، مواظب خودت باش، من خیلی دوستت دارم، حیف شد، قشنگ بود همه چیز، امیدوارم توام هرجا هستی خوب باشی، امیدوارم عذاب وجدان نداشته باشی، امیدوارم خوشحال باشی، ببخشید و دوستت دارم. همیشه وقتی یه آدم جدید وارد زندگیم می شه می دونم یه روز می ره، پس الان زیاد ناراحت نیستم، حس خنثی بودن دارم، شاید ناراحت بشم، شاید گریه کنم، شاید کل روز رو بهت فکر کنم، کل ماه رو، ولی مهم نیست، دیگه هیچی مهم نیست. اینستاگرام و توییتر رو پاک کردم، یه مدت دوری بهتره. راستی می خواستم بگم که به نظرم اشخاص دورم تا آخر عمرم ازم یادگاری دارن، منظورم این نوشته هاست که هرچقدر بخونن تموم نمی شه، امیدوارم برسه به دست آدم هایی که من رو قضاوت نمی کنن فقط چون فکر می کنن من رو می شناسن. همین الان تو سایت اهدای عضو ثبت نام کردم، دوستم میگه برای گرفتن کارتش باید بری بانک ملی، تا شنبه اگه زنده بودم میرم، خیلی مسخره ست تا خانواده رضایت ندن نمی شه؟ بدن منه لعنتی، به هرحال می دونم اجازه می دن. اگه ندادن همشون رو تسخیر می کنم. هاها. چرا یک جوری دارم حرف می زنم که فردا زنده نیستم؟ نه هستم، متأسفانه بیدار می شم. کلی کابوس می بینم، ممکنه از خواب بپرم، مثل امروز، امروز همش می ترسیدم باز یکی رو اعدام کنن و ساعت ۸ از خواب پریدم و گوشیم رو چک کردم، باز چند ساعت بعدش از خواب پریدم، خواب های عجیب می دیدم، لعنت به این زندگی که فقط توش نفس می کشیم، انگار که محکومیم به نفس کشیدن و دیدن، فیلم a clockwork orange وقتی که الکس رو برای انجامش یه آزمایش بردن ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lifeonmars بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 23 آذر 1401 ساعت: 19:52